این سری مطالب، برگرفته از سخنرانیهای سرکار خانم میرزایی(لطفی آذر) در تبیین بیانات مقام معظم رهبری(دام ظلّه العالی) در جمع جوانان خراسان شمالی است؛ که در ماه صفر 1434 ایراد شده است.
مبانی دین
(قسمت چهارم)
بحث را با بیانات مقام معظم رهبری(مدّظلّهالعالی) در جمع جوانان خراسان شمالی آغاز کردیم و دانستیم ایشان پیشرفت را نه فقط پیشرفت علمی، صنعتی و پزشکی، بلکه پیشرفت در امور معنوی و سبک زندگی میدانند. در این راستا بود که اهمیت ایمان، بینش، هدف و در یک کلام، ایدئولوژی فکری، تبیین شد و به اینجا رسیدیم که پیشرفت هر تمدن، مرهون قوّتها و سرمایههای درونی اوست، نه تقلید از فرهنگهای بیگانه و پیشرفتهای آنان.
تمدن یا تقلید؟
رهبر معظّم انقلاب(مدّظلّهالعالی) سخنان خود را چنین ادامه میدهند:
«پس بدون مكتب و بدون ایدئولوژی، نمیتوان یك تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن، دارای علم خواهد بود، دارای صنعت هم خواهد بود، دارای پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مكتب، هدایتكننده و ادارهكنندهی همهی اینها خواهد شد. آنكه مكتب توحید را مبنای كار خود قرار میدهد، آن جامعهای كه به دنبال توحید حركت میكند، همهی این خیراتی را كه متوقف بر تمدنسازی است، به دست خواهد آورد؛ یك تمدن بزرگ و عمیق و ریشهدار خواهد ساخت و فكر و فرهنگ خود را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین، این مطلب اول، كه احتیاج به ایمان است. كشاندن جامعه به بیایمانی، یكی از همان توطئههایی است كه دشمنان تمدنسازی اسلامی، دنبال آن بودهاند و الآن هم با شدت، این را دارند دنبال میكنند.»
پس ما باید برای مقابله با این توطئهها در اجتماع، هزینه کنیم و تحریمها را به جان بخریم، اگر چه در بُعد شخصی، متحمل سرزنشها شویم، فشارها بکشیم، تنها شویم و... . وگرنه غافل میشویم و در خیلی زمینهها، دشمن با زیرکی، ما را سرگرم میکند و روی افکار و فرهنگمان تأثیر میگذارد. آری، ای وارثان خون شهدا، ای خانوادههای شهیدداده؛ حقیقتاً ارزش دارد که ما متحمل هزاران بلا شویم، اما نگذاریم پایههای دینمان سست شود و ارزشهایمان از دست برود؛ چرا که پیشرفت منهای ایمان، انسان را به سمت حیوانیت سوق میدهد1. به فرمایش رهبر عزیز(مدّظلّهالعالی):
«جامعهی بدون آرمان، بدون مكتب، بدون ایمان، ممكن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتی هم كه به ثروت و قدرت برسد، تازه میشود یك حیوان سیر و قدرتمند! و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر، بیشتر است. اسلام، این را نمیخواهد. اسلام، طرفدار انسانی است كه هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد و هم شاكر و بندهی خدا باشد؛ جبههی عبودیت بر خاك بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بندهی خدا و عبد خدا بودن؛ این، آن چیزی است كه اسلام میخواهد؛ میخواهد انسان بسازد، الگوی انسانسازی است.»
"وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَكِّرْ بِهِ أنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَیسَ لَها مِنْ دُونِ اللهِ وَلِی وَ لا شَفیعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لایؤْخَذْ مِنْها اُولئِكَ الَّذینَ اُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ ألیمٌ بِما كانُوا یكْفُرُونَ."2
و واگذار آن كسانی را كه دین خویش را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا، فریبشان داد؛ و به قرآن، پندشان ده که مبادا بر كیفر اعمال خویش گرفتار آیند؛ جز خدا، سرپرست و شفیعی ندارند و هر گونه فدیهای دهند، پذیرفته نخواهد شد. آنان به عقوبت اعمال خود، گرفتارند و به كیفر آنكه كافر شدند، شرابی از آب جوشان و عذابی دردآور، برایشان است.
این دینداران را که دینشان را بازیچه قرار دادهاند، رها کنید! کدام دینداران؟ دینداران یهودی یا مسیحی یا مسلمان؛ فرقی ندارد. منظور، تمام کسانی است که دین را در سطح گرفتهاند و اصل برایشان، پیشرفت ابزاری در دنیا و رشد در شأن و شئون و ثروت و مقام است. آنان هدف اصلی دین را که انسانسازی است، ندارند.
«پس در درجهی اول، نیاز تمدنسازی اسلامی نوین، به ایمان است. این ایمان را، ما معتقدین به اسلام پیدا كردهایم. ایمان ما، ایمان به اسلام است. در اخلاقیات اسلام، در آداب زندگی اسلامی، همهی آنچه را كه مورد نیاز ماست، میتوانیم پیدا كنیم؛ باید اینها را محور بحث و تحقیق خود قرار دهیم. ما در فقه اسلامی و حقوق اسلامی، زیاد كار كردهایم؛ باید در اخلاق اسلامی و عقل عملی اسلامی هم، یك كار پرحجم و باكیفیتی انجام دهیم... . هیچ كدام از این چیزهایی كه من فهرست كردم و گفتم، شما نمیتوانید پیدا كنید كه یا به صورت خاص، یا تحت یك عنوان عام، در اسلام به آن پرداخته نشده باشد. انواع سلوك با افرادی كه انسان با آنها ارتباط دارد، انواع رفتارهای ما، انواع چیزهایی كه در زندگی اجتماعی برای انسان وجود دارد، اینها در اسلام هست؛ در مورد سفر كردن هست، در مورد رفت و آمد هست، در مورد سوار شدن و پیاده شدن هست، در مورد پدر و مادر هست، در مورد تعاون هست، در زمینهی رفتار با دوست هست، در زمینهی رفتار با دشمن هست. در همهی چیزها، یا به طور خاص در منابع اسلامی ما موجود است، یا تحت یك عنوان كلی وجود دارد؛ كه اهل استنباط و اهل نظر میتوانند آن چیزی را كه مورد نیازشان است، از آن به دست آورند و پیدا كنند.»
متأسفانه ما حتی از فهم این مطالب هم، بسیار دوریم و هنوز آداب اسلامی را نشناختهایم. در حالی که این آداب، سبك تمدن اسلامی است که سلامت جسم، روح و روان را برای ما به ارمغان میآورد. ما باید بتوانیم جزییات امور را از كلیات دین، استنباط كنیم تا بتوانیم زندگیهایمان را مطابق دین، سامان دهیم. اما از میان این همه جوان تحصیلکرده، واقعاً چند نفر قدرت استنباط از منابع اسلامی را دارند؟! رهبر انقلاب(مدّظلّهالعالی) میفرمایند:
«نكتهی دومی در اینجا وجود دارد و آن، این است كه ما برای ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامی، به شدت باید از تقلید، پرهیز كنیم؛ تقلید از آن كسانی كه سعی دارند روشهای زندگی و سبك و سلوك زندگی را به ملتها تحمیل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر این زورگویی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینكه ما بنای دشمنی و ستیزهگری با غرب داشته باشیم؛ این حرف، ناشی از بررسی است؛ ستیزهگری و دشمنی احساساتی نیست.»
در واقع برائت صحیح، برائتی است که ریشه در بینش ناب ولایی داشته باشد، نه اینکه فقط یک سری رفتارهای نشئتگرفته از احساسات یا تعصب کورکورانه باشد. اصلاً آیا حیف نیست ما که یک بار دست استعمار غرب را از کشورمان کوتاه کردیم و ریشههای درخت دینمان را به عمق و باطنش برگرداندیم، دوباره در زندگیهایمان رو به تقلید آوریم و این بار دست فرهنگ غرب را در فعل و صفت و اندیشهمان باز کنیم؟!
«تقلید از غرب، برای كشورهایی كه این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتی آن كشورهایی كه به ظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلّد بودند! علت، این است كه فرهنگ غرب، یك فرهنگ مهاجماست. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكنندهی فرهنگهاست. هر جا غربیها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود كردند و بنیانهای اساسی اجتماعی را از بین بردند؛ تا جایی كه توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند.»
در کشور ما هم همین بوده است؛ به فرمایش مقام معظم رهبری(مدّظلّهالعالی):
«بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی كه جنبهی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون كردن فرهنگ كشورمان؛ و هر چه توانستند، كردند. یك مقولهاش، مسئلهی كشف حجاب بود، یك مقولهاش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از كشور بود، و مقولات فراوان دیگری كه در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هر جا وارد شود، هویتزدایی میكند؛ هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فكرها را مادی میكند، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی، از ذهنها زدوده میشود.»
اینها، خصوصیت فرهنگ غرب است؛ چون غرب، معنا و مفهوم زندگی را محدود به فاصلهی میان تولد تا مرگ میداند. لذا طبیعی است که سود و زیانش هم، فقط در حیطهی زندگی مادی تعریف شود و فقط به فکر منافع خود باشد.
"وَ قالُوا ما هِی إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یظُنُّونَ."3
و گفتند: جز زندگی دنیوی ما، هیچ نیست؛ میمیریم و زنده میشویم و ما را جز روزگار، هلاك نكند! آنان دانشی به آن ندارند، مگر در گمان و پندار.
آری؛ پایهی زندگی آنها، بر ظنّ و گمان است و فقط حیات دنیا را میخواهند. لذا ما که بینش و اعتقادمان از زمین تا آسمان با آنها فرق میکند، نباید در عمل، راه آنان را برویم؛ و بر عهدهی ماست که امروز چارهای بیندیشیم و آسیبزدایی کنیم، تا مبادا فرهنگمان بیش از پیش با فرهنگ غربی در هم بیامیزد. هدف دشمنان ما، تخریب نوع نگرش و بینش ماست. آنان هیچ وقت دست روی ظاهر عقیده و توحید ما نگذاشتهاند و نمیگذارند؛ بلکه میخواهند اعتقاد ما در عمل، ظهوری نداشته باشد. چنانکه نه معاویه با نماز و روزه و عبادات فردی مردم مشکلی داشت، نه بنیعباس، نه نظام شاهنشاهی ایران؛ هیچ کدام نمیگفتند خدا نیست؛ ولی با ترفندهای خود میکوشیدند ایمان و یقین ما را به هدف، کمرنگ کنند و حضور خدا را از میادین ریز و درشت زندگیمان حذف نمایند.
مقام عظمای ولایت(مدّظلّهالعالی) در توصیف فرهنگ غربی میفرمایند:
«فرهنگ غربی، فقط هواپیما و وسایل آسایش زندگی و وسایل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربی است كه تعیینكننده نیست. باطن فرهنگ غربی، عبارت است از همان سبك زندگی مادی شهوتآلودِ گناهآلودِ هویتزدا و ضدّ معنویت و دشمن معنویت. و شرط رسیدن به تمدن اسلامی نوین در درجهی اول، این است كه از تقلید غربی پرهیز شود. [البته] ما متأسفانه در طول سالهای متمادی، یك چیزهایی را عادت كردهایم تقلید كنیم. بنده، طرفدار این نیستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد سایر چیزها، یكباره یك حركت جمعی و عمومی انجام بگیرد؛ نه، این كارها باید به تدریج انجام گیرد. دستوری هم نیست؛ اینها فرهنگسازی لازم دارد.»
با این توضیحات، روشن است که اگر ما را از تقلید از فرهنگ غربی نهی میکنند، منظور این است که این روحیهی غرب را که میخواهد اعتقادات ما در زندگیمان ظهوری نداشته باشد، بشناسیم و آن را نفی کنیم؛ از سطحینگری و بسنده کردن به ظاهر دین فراتر رویم و از نگاه مادی صِرف به پدیدههای اطرافمان بپرهیزیم؛ نه اینکه باب پیشرفت ابزاری را بر خود ببندیم! چون بهرهبرداری از تکنیک و صنعت و... هم در حد نیاز، لازم است و صرفاً هم مختص غرب نیست؛ بلکه ما اگر با نگاه اسلامی، به دنیا و آنچه در آن است، بنگریم، کیفیت و کمیت استفادهمان هم فرق خواهد کرد.
آیتالله خامنهای(مدّظلّهالعالی) میفرمایند:
«اصل قضیه، درست كردن سبك زندگی است، رفتار اجتماعی است، اخلاق عمومی است، فرهنگ زندگی است. باید در این بخش، پیش برویم؛ باید تلاش كنیم. تمدن نوین اسلامی كه ما مدعیاش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامی میخواهد آن را به وجود آورد، بدون این بخش، تحقق پیدا نخواهد كرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت، ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بینالمللی هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.»
بر خلاف دنیای امروز غرب که همه چیز دارد، منهای معنویت! دقت کنید طبق فرمایش رهبر(مدّظلّهالعالی) بدون تحقق سبک زندگی، تمدن نوین اسلامی نخواهیم داشت و در نتیجه با ظهور امام زمان(عجّلاللهفرجه) هم فاصلهی زیادی داریم. چون بر خلاف ما، غرب بسیار با سرعت و قدرت، اهداف دینستیزانهی خود را پیش میبرد. به فرمایش مقام معظم رهبری(مدّظلّهالعالی):
«یكی از نكاتی كه باید در مواجهه با دنیای غرب كاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنری است كه در اختیار غربیهاست... . اینها به صورت پروژهای، یك ملت را تحت مطالعه قرار میدهند، نقاط ضعفش را پیدا میكنند، از روانشناس و جامعهشناس و مورّخ و هنرمند و اینها استفاده میكنند، راههای تسلط بر این ملت را پیدا میكنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنری در هالیوود، سفارش میكنند كه بسازد و میسازد!... وضعیت را میسنجند، فیلم را بر اساس آن میسازند، خبر را بر اساس آن تنظیم میكنند، رسانه را بر اساس آن شكل میدهند و میفرستند فضا. باید به اینها توجه داشت. سلیقهسازی میكنند، فرهنگسازی میكنند؛ بعد از آنكه سلیقهها را عوض كردند، ذائقهها را عوض كردند، آن وقت اگر احتیاج به زر و زور بود، دلارها را وارد میكنند، نیروهای نظامی و ژنرالها را وارد میكنند. این، شیوهی حركت غربیهاست؛ باید مراقب بود. باید همه، احساس كنند كه مسئولیت ایجاد تمدن اسلامی نوین بر دوش آنهاست؛ و یكی از حدود و ثغور این كار، مواجهه با تمدن غرب است، به صورتی كه تقلید از آن انجام نگیرد.»
سکولاریسم پنهان
بنابراین لازمهی تعالی و پیشرفت، جمع ظاهر و باطن، یا نگرش باطنی به عالم ماده و دیدن ورای پرده است. در واقع ما برای پیشرفت، ابتدا باید هدف را بشناسیم و به آن، ایمان آوریم؛ که این ایمان، عقل میخواهد و عقل هم فعال نمیشود، مگر با دوری از هوسها و ترک گناهان.
مقام عظمای ولایت(مدّظلّهالعالی) در بخشهای پایانی سخنان خویش میفرمایند:
«مراقب باشیم دچار سطحیگری و ظاهرگرایی نشویم، دچار تحجّر نشویم - این یك طرف قضیه است-؛ دچار سكولاریسم پنهان هم نشویم. گاهی اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینی است؛ حرف، حرف دینی است؛ شعار، شعار دینی است؛ اما در باطن، سكولاریسم است، جدایی دین از زندگی است؛ آنچه بر زبان جاری میشود، در برنامهریزیها و در عمل، دخالتی ندارد. ادعا میكنیم، حرف میزنیم، شعار میدهیم؛ اما وقتی پای عمل به میان میآید، از آنچه شعار دادیم، خبری نیست.»
سكولاریسم یعنی شعار دینی در ظاهر، و جدایی دین از زندگی در باطن؛ یعنی دینی كه فقط دنیا و زندگی مادی ما را تأمین كند؛ و متأسفانه رنگ و بوی این بینش، از دیرباز در مملكت ما به چشم میخورد. البته اسلام نمیگوید مسلمان متمدن دینی، نباید ثروت بخواهد؛ بلکه میگوید مسلمان باید ثروت را برای پیشرفت معنویت، نجات دیگران و كمك به اقتصاد جامعه بخواهد. اما سكولاریسم میگوید انسان، ثروت را میخواهد، فقط برای خودش! این نوع ثروت است که اجتماع را بیمار میكند و فاصلهی طبقاتی به وجود میآورد. اولین ضررش هم به خود شخص ثروتمند و فرزندان و اطرافیان او میرسد. همچنین اسلام میگوید مسلمان باید علم و فناوری داشته باشد، اما برای پیشرفت جامعهی اسلامی؛ در حالی که سکولاریسم میگوید پیشرفت انسان، برای سلطهطلبی و مقام و پول است.
مردهای امروزی از صبح تا شب، سخت کار میکنند؛ اما این مال و ثروت، كجا میرود و كدام درد از دردهای اجتماع را درست میكند4؟ اگر در تاریخ اسلام بررسی کنیم، میبینیم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هم عرق میریخت و درخت میكاشت و چاه میكَند؛ اما همین كه نتیجهی کارش را میگرفت، میفرمود: این، صدقهای است از علیبنابیطالب برای فقرا؛ تا خداوند در روز قیامت، او را از آتش جهنم حفظ کند5. البته در زمان حضرت علی(علیهالسلام) هم، تمدن اسلامی شکل نگرفت؛ چون حضرت(علیهالسلام) تنها بود و اطرافیانش، درگیر سكولاریسم پنهان و دین رومی معاویه و عثمان بودند.
حضرت آقا(مدّظلّهالعالی) در یکی از خطبههای عقدی كه خواندهاند، فرمودهاند:
«زندگی، یك كاروان طولانی است كه منازل و مراحلی دارد؛ هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی، باید این باشد كه از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تكامل معنوی و نفسانی استفاده نماید. اصلاً ما برای این، به دنیا آمدهایم. ما در حالی وارد دنیا میشویم كه از خود، اختیاری نداریم؛ كودكیم و تحت تأثیر هستیم. اما تدریجاً عقل ما رشد میكند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا میكنیم. اینجا، جایی است كه لازم است انسان، درست بیندیشد و درست، انتخاب كند و بر اساس این انتخاب، حركت كند و به جلو برود. اگر انسان، این فرصت را مغتنم بشمارد و از این چند صباحی كه در این دنیا هست، خوب استفاده كند و بتواند خود را به كمال برساند، آن روزی كه از دنیا خارج میشود، مثل كسی است كه از زندان خارج شده و از اینجا زندگی حقیقی آغاز میشود.»6
هر آنچه خداوند در ناسوت به ما داده و میدهد، برای این است كه ملكوتی شویم. اما ما چقدر از دادههای او برای ارتقاء و رشد انسانی خود استفاده كردهایم؟! ما هر چه داریم، فقط برای افزایش ثروت، قدرت و شأن و شئون دنیایمان صرف میکنیم؛ لذا زندگیهای امروز ما، با اینکه مجلّل شده، محدود است. خانهها، بزرگ و پرتجمّلات است؛ اما واقعاً نمیتوانیم مهمانی بدهیم یا مراسم جشن و عزا را در خانه بگیریم. تمام مهمانیها و مراسمهایمان را با صرف هزینههای هنگفت، در سالن برگزار میکنیم؛ به بهانهی اینکه در خانه، زحمت دارد! غافل از اینکه زندگی، همین است و اگر این زحمتها نباشد، انس و الفت، عشق و عطوفت انسانی نیست؛ روابط، رسمی میشود و به دنبالش چشموهمچشمی میآید. و این یعنی سكولاریسم پنهان؛ چرا پنهان؟ برای اینكه اصلاً تصور نمیكنیم کارمان، کاری غلط و غیر دینی باشد!
خلاصه اینکه در سکولاریسم، دین برای دنیاست؛ حال آنکه در تمدن اسلامی، دنیا برای دین است و همه چیز به دین، مربوط میشود. لذا مسلمان، درس میخواند برای دین، مدرك میگیرد برای دین، پولدار میشود برای دین، ازدواج میكند و بچهدار میشود برای دین، میخورد و میخوابد برای دین، ورزش میکند برای دین، دوست میدارد برای دین، امام زمان(عجّلاللهفرجه) را میخواهد برای دین... و زندگی میکند برای دین؛ اما غیر از این باشد، سكولاریسم است، آن هم سكولاریسم پنهان. پس بسیار مراقب باشیم و قدر نعمت بزرگ انقلاب را بدانیم.
اما کلام پایانی آقا(مدّظلّهالعالی) در جمع جوانان خراسان شمالی:
«انقلاب اسلامی، تواناست. آن قدرت و ظرفیت و انرژی متراكمی كه در انقلاب اسلامی وجود دارد، این توانایی را دارد كه همهی این موانعی را كه من گفتم و بسیاریاش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتاز برجستهی متعالی باشكوه اسلامی را جلوی چشم همهی دنیا برقرار كند؛ و این، در زمان شما خواهد بود، إنشاءالله به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هر چه میتوانید، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزكیه و تقویت روح و تقویت جسم -همان طور كه بارها عرض شده- آماده كنید و إنشاءالله این بار سنگین را به دوش بگیرید.»
آری عزیزان؛ شاید شنیدن این سخنان، برای ما سخت و عجیب است؛ ولی باید صبور باشیم و بگذاریم این سخنان رهبر(مدّظلّهالعالی) مثل زلزله، ما را تكان دهد. بگذارید دردمان بیاید و بسوزیم؛ که این دردها برایمان درمان میشود. باید خدا را شكر کنیم كه هنوز نمردهایم و از او بخواهیم به ما فرصت و توفیق جبران دهد. به هر حال، هدف از طرح نواقص، این است که ما آسیبشناسی کنیم و بکوشیم تا این کاستیها را از میان برداریم؛ و این امر میسّر نمیشود، مگر اینکه روحیهی انتقادپذیری داشته باشیم. اگر انتقادپذیر نباشیم، نمیتوانیم در کارهای جمعی موفق شویم؛ و این میشود که با اینکه دینمان ما را به کار جمعی تشویق کرده، غربیها در این زمینه از ما پیشی میگیرند! با تمام این توضیحات، وظیفهی ما این است که ببینیم با چه نگاهی باید به ماده و پدیدههای مادی بنگریم تا بتوانیم تمدن اسلامی را برپا كنیم.
پایان قسمت چهارم
پینوشت:
[1] مثلاً تحمل فقر با دینداری، بهتر از غوطه خوردن در ثروت، بدون ایمان است.
[2] سوره انعام، آیه 70.
[3] سوره جاثیه، آیه 24.
[4] همه ما، دارا هستیم؛ فقط طریقه استفاده از داراییهایمان را بلد نیستیم. آن قدر معیارها و چارچوبهای سكولاری و توهمی برای كار و مقدار درآمد گذاشتهایم، که اگر آنها نباشند، فکر میکنیم کار و درآمدی هم نیست. از نظر معنوی هم، همه چیز داریم و امروز در این مملكت، كسی برای عدم فهم دین، عذر ندارد؛ اما برای معنا هم، یك چارچوب توهمی گذاشتهایم که اگر در آن چارچوب محدود نباشیم، فكر میكنیم به معنا نرسیدهایم و ارتقاء پیدا نكردهایم!
[5] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص62.
[6] مطلع عشق، محمدجواد حاج علیاکبری، چاپ پنجم، ص11؛ تاریخ عقد: 18/11/1380.
نظرات کاربران